تولد همراه تست تيوب واحكام متعلق او
همراهي ترقي طب جديد مسائل زياد فقهي پيدا ګرديده كه در اّن يك مسئله
اهم در توالد ذريعه )تست تيوب ( است از ايجاد اين دروازه قباحت مختلف باز نموده است
:
وطرف ديګر براي مردم محروم اولاد از
اولاد شمع اميد را فروزان كرده اند ومايان بايد مفاسد و قبائح اّنرا مد نظر داشته باشيم
وهمراهي حقيقت پسندي اګر كدام
صورت مباح اين پيداشود
پس حتماً از حكم حرمت اّن اباخواهد ور زيد : ونيز احكام فقهي
واثرات صورت جائزه اّن
چه خواهد بودكه بالاي اّن نيز
دقت مناسب است ؟
اختلاط ماده مرد و زن اجنبي
اصلاً دو شكل توالد ذريعه )تست
تيوب ( است : اول : اينكه ماده منويه وبيضه المني
مرد وزن اجنبي باهم خلط كرده شود وتوالد صورت ګيرد اګر اين
دو ماده در تست تيوب خلط شود يا دررحم زن خودش
يادر رحم زنان كسي ديګر ويا در رحم
زن قانوني شرعي اين مرد باشد پس اين صورت بنابر هر تقدير
ناجائز است كه از اين جهت اختلاط نسب
پيدامي شود كه زنا از همين جهت حرام است
در اين سلسله نصوص صريح
موجود است اّن صلي الله عليه وسلم مي فرمايد: )لايحل لامرئٍ يئومن باالله واليوم الاٰخر انيسقي ماءه زرع غيره((۱) براي شخص
كه ايمان بخاوند واّرزو اّخرت داشته باشد حرام است كه به اّب كشت ديګر را
سيراب نمايد براي حفاظت از اختلاط نسب
شاه ولي الله محدث دهلوي مي نويسد :
)منها معرةٌ براءة رحمها من ماءه لئلا تختلط الانساب فان النسب احدمايتشاح
به ويطلبه العقلاء وهو من خواص نوع الانسان ومما امتاز به من سائر الحيوان ((۲)
ازمصلحت هاي عدت
اين است كه ذريعه اين رحم زن
از ماده شوهر سابق خالي شود تاكه اختلاط نسب نشود
زيراكه نسب اّن چيز است كه خواهش
اّن كرده مي شود وعقلاء طلبګار
اّن است وخصوصيت انساني است
كه انسان
ذريع اّن از حيوانات ديګر ممتاز است پس
خلطيت ماده مرد وزن
اجنبي در هر صورت ګناه است واز
لحاظ حكم زنا شمرده مي شود لكن
وقتيكه شريع بنابر شبهات
معمولي حدود را ساقط مي كند واّن جا نيز
شبهه چيني موجود است كه
زنا فعل جسماني در ميان دو
اجنبيان ايت يعني نام مباشرت
است واين همراه شكل ظاهري
مجود نيست وطرف ديګر جسم
هردو مرد وزن اجنبي لذت مي برد
كه ذريعه
اين عمل مصنوعي اّن لذت مفقود است
از اين جهت بنابر اين عمل حد شرعي زنا بالايش نافذ كرده نميشود :
البته چونكه اين عمل از لحاظ نتايج خويش مضر است بناءً
طبق لزوم ديد قاضي چنين شخص را تعذير وسرزنش كند اګر زن در نكاح )زيد( باشد واز ماده مرد ديګ
)بكر( حامل شود پس سبب طفل متولد اين
عمل از شوهر حقيقي زن
)زيد( ثابت ميشود زيراكه اصول
فقهي در باب نسب اين است كه نسب
مولود از شخص است كه زن
فراش او باشد )الولد للفراش وللعاهر الحجر ((۱) ومنكوحه
فراش شوهر قبول شده است(۲) واګر زن غير
منكوحه تولد نمايند پس نسب او صرف از زن
ميباشد وهمراه مرد هيچ تعلق ندارد واز ماده
منوبه هركس كه استفاده نمايند او در حكم بچه
تولد شده زناء است البته
اګر ماده منوبه او
زن اجنبي حاصل شود وذريعه تست تيوب همراه ماده مرد خلط كرده
شود وبعد اّن به رحم زن منكوحه
كس ديګر منتقل شود پس بچه مولود
ازين نيز از همين زن ميباشد
زيراكه در قرآن كريم
ما در زن ګفته
شده كه طفل را زائيده باشد )المجادله ايت ) وقتيكه اين زن مادر او ګرديد پس ضروراً اين
اولاد شخص ميود كه زن
فراش او بوده ونسبت بچه
از شوهر زن ثابت ميشود وقطعاً اولاد
زن شده نمتواند كه
ماده بيضة المني از او ګفته
شده زيراكه در
شريعت براي ثبوت نسب صرف
بودن جزء كافي
نميباشد بلكه اين
نيز ضروري است كه جزء به
طريقه شرعي جواز شده
باشد وبنابر اين از زنا
نسب ثابت نميشود
باوجود يكه مولود پيدا شد جزء زاني است وهمچنان در رضاعت كه
بعداً دو سال باشد
حرمت ثابت نمشود زيراكه اين رضاعت به طريقه شرعي نميباشد
مګر وقتيكه نزد امام
ابوحنيفه )رح( در نكاح بسيار احتياط بوده
بناءً حرمت مصاهره را همراه
زنا ثابت نموده
لهذا در همه اين صورت ها حرمت مولود همراه
خاندان شخص ثابت ميشود كه از ماده
منوبه او در توالد
وي استفاده شده باشد ونيز ضروراً
همراه خاندان زن حرمت وي
ثابت ميشود.
اختلاط ماده زن وشوهر :
صورت دويم خلطيت ماده زن وشوهر است كه او نيز دو شكل دارد
)۱( ماده شوهر ذريعه پيچكاري وغيره به رحم زن داخل كرده
شود
)۲( ماده
حاصل شده شوهر وزن
تايك مدت در تست تيوب پرورش شود وبعداً به رحم اين زن منتقل شود
)۳( ماده
شوهر و زن خلط شود وبعداً به رحم زن ديګر
اين شوهر بخاطر منقل شود كه او طاقت زائيدن
را نداشته باشد ويا از جهت وجوهات طبي او قابل توالد نباشد : در همه اين
صورت سوال اين پيدا ميشودكه صرف
بخاطر تسكين جذبه اولاد بودن اين
درست خواهد بود؟ سوال ديګر اين است كه سبب مولود
از اين پدر ومادر
ثابت ميشود ؟ سوال سوم اين است
كه در صورت سويم
مادر طفل كدام ميباشد ؟ اّيا مادر
او اّن زن باشد كه بيضة المني از از ګرفته شد ويا اّن زن باشد كه وي را زايده اند ؟
اول بالاي اين بحث كرده ميشود كه اين درست است يانه ؟
اّنانيكه اين يا نادرست
قرار داده نزد اّنها
سه سخن است اول اينكه
مرد ذريعه )جلق(مني را خارج ميكند
و)جلق( زدن درست نميباشد
دويم اينكه در
اين بي ستري مرد زن يا حد اقل
از زن صورت ميګرد كه غير از
مجبوري شديد نيز بي ستر نزد اطباء نا درست
ميباشد
سويم اينكه اين طريقه خلاف فطرت
است وشريعت كار خلاف فطرت
رامنع فرموده وحقيقت
است كه جلق زدن در شريعت ممنوع است وليكن
بنابر ضرورت جواز اين نيز داده
شده طوريكه عبدالرشيد طاهر بخاري )رح( مينويسد )ولايحل هٰذا الفعل خارج رمضان ان قصد قضاء الشهوة وان
قصد تسكين الشهوة ارجو ان لايكون عليه وبالٌ ((۱)
اين فعل )جلق(در غير رمضان نيز به قصد قضاء
شهوت حلال نيست واګر تسكين شهوت
مقصود باشد اميد است كه وبال ناګواري
نداشته باشد.
در عصر
حاضر بخاطر امتحان
طبي به خيال من نيز اجازه داده شود وبايد ياد اّورشوم كه جذبه اولاد
يك جذبه فطري است وګاهي بخاطر
عفت وعصمت درجه ضرورت را
اختيار ميكند وفقهاء ديګر نيز
اموال را جائز نموده كه در انجام همچو )جلق( باشد مثل )عزل( كه
در وقت انزال عضو مخصوص را
بيرون ميكند واّب را در
خارج رحم خالي ميكند كه نزد احناف
اين صورت جائز است يعني در
عزل )وجلق ( ضياع مني است وفيق صرف اين اسن كه در عزل از جسم زن
لذت ميبرد ودر جلق از
دست خويش وديګر اينكه حكمت
منع جلق اين
است كه در اين مني كه ذريعه نسل
است بي هدف ضائع ميشود وحالاّ اګر بعد از دقت نظر
شود معلوم ميشود كه بالكليه
قوت مقصود نمي اّيد لهٰذا مناسب است كه چنين
جلق را در زمره جلق
ممنوع شمرده نشود وجه ديګر فرار از بي ستري بيدون از مجبوري شديد است ودر اين
شبهه نيست كه اين يك وجه قوي
است كه به پهلوي منفي اّن پس كرده
ميشود اما اګر در دقت كرده شود پس جذبه اولاد يك جذبه قوي غير معمولي است كه در بعض
موارد درجه حاجت ودر بعض درجه ضرورت را حاصل
ميكند
حالا بادر نظر داشت بعض
احكام صريحي فقهي كه در وقت
غير ضرورت شديده كه باعث
مرض شديد شده ميتواند نيز
اجازه بي
ستري داده شده است وطوريكه محروميت از اولاد باعث امراض ګوناګون
وشديد ميشود طوريكه
علامه سرخسي )رح( ميفرمانيد
))وقد روي عن ابي يوسف انه اذا كان به هزالٌ فاحشٌ وقيل له ان الحقنة تزيل
مابك من الهزال فلاباس بان يبدي ذٰلك الموضع للمحتقن وهٰذا صحيحٌ فان الهزال الفاحش نوع مرضٍ تكون اٰخر ه الدق
والسل ((۱)
ازامام ابو يوسف )رح( روايت شده است اګر به درجه
نهايت كمزوري باشد
وبرايش ګفته شود كه ذريعه
پيچكاري اين كمزوري نهائي مرفوع
ميشود پس در نشان دادن
جاي پيچكاري براي پيچكاري
كننده باك ندارد واين بخاطر صحيح است كه كمزوري يك مرض است كه باعث )ق( سل )تي بي ( شده ميتواند اين راي امام
ابو يوسف )رح( وطاقت مجامعت
غالباً در زمره ضرورت داخل
نميباشد وخود امام سرخسي )رح( نيز
اين را به درجه ضرورت
قائل نيست ليكن نزد امام شافعي )رح(
بي ستري به پيچكاري كردن بخاطرقوت صحت نيز
جائز است وخود امام سرخسي )رح( چنين نقل
ميكند
))وحكي عن لاشافعي قال اذا قيل ان
الحقنة تقويك علي المجامعة فلاباس بذٰلك ايضاً((۲) ضرورت )كجا( بلكه
بخاطر اداء سنت بلكه صرف بخاطر امر
مباح نيز فقهاء اجازه بي ستري دده
مثلاً ختنه مرد
امر سنت است وسنت زن
يك ګونه مطلوب )مكرمه ( است كه
بخاطر هر دو اين اجازه بي ستري
را داده است طوريكه فقيه مشهور علاء الدين
سمر قندي )رح( مينويسد
))ولايباح النظر والمس الٰي مابين السرة والركبة الا في حالة الضرورة بان
كانت المرءة ختانةً تختن النساء (((۱) ديدن ومسح
كردن حصه وجود ميان ناف وزانو جائز
نيست ليكن در حالت ضرورت جائز است كه زن ختان باشد وزنها را ختنه ميكند چاق
كردن جسم
ضروري نيست ليكن فقها بخاطر اين
نيز اجازهخ پيچكاري
داده است طوريكه صاحب خلاصه ميګويند
)لاباس بالحقنة لاجل السمن هٰكذا روي عن ابي يوسف (رح)((۲) وجذبه
اولاد جذبه فطري است وفقها بخاطر امور
معمولي جواز پيچكاري داده طوريكه ميفرمايند)والمراة اذاكانت تسمن تفسها لزوجها لاباس به((۳) زنيكه
براي شوهر خويش خود را فربه ميسازد باك ندارد واصلاً معاونت ګرفتن از )تست تيوب ( براي مردم بي
اولاد يك ذريعه علاج است وفقها )رح( مسائل انساني را به سه بخش چنين تقسيم نموده
اول:ضرورت ،دويم حاجت، سويم تحسين،واجازت اشياء ممنوعه
صرف در وقت ضرورت داده اند
ليكن بادر نظر داشت جزئيات فقهي
علماء كرام در مورد علاج راه
توسعه اختيار نموده مثلاً براي فربه كردن جسم اګر
چه ضرورت
نيست ليكن فتوٰي عالمګيري نوشته
اند طوريكه قبلاً ګذشت
)سئل البو مطيع ان امراةً تاكل القبقبة واشباه ذٰلك تلتمس السمن قال لاباس
به مالم تاكل فوق الشبع واذا اكلت فوق الشبع
لايحل لها ((۱) از ابو
مطيع )رح( در مورد زن پسيده شد كه قبقبه
) يك نوع مخلوق دريائي است (
صدف وغيره را
بخاطر فربه شدن استعمال ميكند
اوه فرمود كه در اين باك نيست
البته شرط اين است زياده
از پوره كردن مطلب نخورد واګر
زياد از سير شدن خورد پس او
جائزنيست
بنابر اين نزد
بنده حقير بخاطر تسكين جذبه اولاد اګر شوهر نزد داكتر
مردانه وزن نزد
داكتر زنانه بي ستر شود
نا مناسب نخواهد بود وبايد اجازه اّن داده شود وهر چي
اينكه عمل خلاف فطرت است پس اين دليل قوي
براي ممانعت كافي نمباشد اګر براي يك ضرورت
فطري راه خلاف فذرت كه او نص موجود
نباشد اختيار كرده شود باك نارند اصلاً
راه ادويه دهن حلق است واګر بنابرء مصلحت ذريعه
پيچكاري داده شود نيز جائزاست وراه
تولد اصلً عضو خاص زنانه است مګر
بنابر ضرورت اجازه عمليات نيز داده شده لهذا هيچ وجه موجود موجود نيست كه در وقت
ضروري عمل غير فطري برداشت نشود بنابراين
براي زنان محروم او لاد جائز است كه
ذريعه اين طريقه مصنوعي اولا را
حاصل نمايند.
(۱) - سنن ترمذى
.
(۲) - حجة اله البالغة جلد ۲ صفحه ۱۳ .
(۱) - سنن خمسه عن عمرو بن شعيب ( جمع الفوائد جلد ۱
صفحه ۲۳۶ .
(۲) - هدايه جلد ۲ صفحه ۴۳ .
(۱) - خلاصة الفتاوى جلد ۱ صفحه ۲۶۰ .
(۱) - المبسوط جلد ۱ صفحه ۱۵۶ .
(۲) - حواله گذشته .
(۱) - تحفة الفقهاء جلد ۳ صفحه ۳۳۴ .
(۲) - خلاصة
الفتاوى جلد ۴ صفحه ۳۶۳ .
(۳) - جلد ۵ صفحه ۳۵۶ .
(۱) - حواله گذشته ميباشد .
No comments:
Post a Comment
السلام علیکم ورحمة الله وبرکاته
ښه انسان د ښو اعمالو په وجه پېژندلې شې کنه ښې خبرې خو بد خلک هم کوې
لوستونکودفائدې لپاره تاسوهم خپل ملګروسره معلومات نظراو تجربه شریک کړئ
خپل نوم ، ايمل ادرس ، عنوان ، د اوسيدو ځای او خپله پوښتنه وليکئ
طریقه د کمنټ
Name
URL
لیکل لازمی نه دې اختیارې دې فقط خپل نوم وا لیکا URL
اویا
Anonymous
کلیک کړې
سائیٹ پر آنے والے معزز مہمانوں کو خوش آمدید.